روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و ازاو پرسیدند:
فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟
استاد اندکی تامل کرد و گفت:
فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!
آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و...
در
بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت:" من مطمئنم منظور
استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و
شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن
هیچ مشکلی حل نمی شود. "
دومی کمی فکر کرد و گفت:" اما اندرزهای
پیران معرفت معمولا بارمعنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان
نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن
را می دانند. استاد منظور دیگری داشت."
آندو تصمیم گرفتن نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند. استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت:
وقتی
یک انسان دچار مشکل می شود. باید ابتدا خود را به نقطه صفربرساند. نقطه
صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او
مدد می جوید.
بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند برپا خیزد و
با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توکل برای
هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم...
فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او ، فاصله بین زانوی او و زمینی است که برآن ایستاده است
عالی بود