داستانک

تجارب دیروز برای زندگی فردا

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

نامه

یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است :

می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم، من 25 سال دارم و بسیار زیبا، با سلیقه و خوش‌اندام هستم.
آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم.
شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست ، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد چه برسد به 500 هزار دلار.
خواست من چندان زیاد نیست، هیچ کس درآنجا با درآمد سالانه 500 هزار دلاری وجود دارد؟آیا شما خودتان ازدواج کرده‌اید؟
سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟
چند سئوال ساده دارم:
1- پاتوق جوانان مجرد کجاست ؟
2- چه گروه سنی از مردان به کار من می‌آیند ؟
3- چرا بیشتر زنان افراد ثروتمند ، از نظر ظاهری متوسطند ؟
4- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند ؟

امضا ، خانم زیبا
.
.
.
و اما جواب مدیر شرکت مورگان :

ادامه مطلب...
۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امید نوری

موقعیت طلایی...

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود.

کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست.

من سه گاو نر را آزاد می‌کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.

مرد قبول کرد.

در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد .

باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود.

گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد.
جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت.

دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد.

گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .

جوان پیش خودش گفت :

منطق می‌گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.

سومین در طویله هم باز شد

و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.

پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید

و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد…اما………گاو دم نداشت!!!!

زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است


اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم

ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود.

برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.گاو بدون دم

۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۰۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امید نوری